دستی که به سوی ما دراز میشود. درخواست کمک میکند و ما که دل توی دلمان نیست که ای کاش کسی از راه برسد و این دستها را در دست بگیرد! قتلی که فراموش نمیشود! ترسی که با نگاهی خیره به ما تمام نمیشود. ترس از دوش حمام آغاز میشود! اما تمام نمیشود.
(قتل در حمام فیلم روانی /Psycho هیچکاک)
بارها شنیدهایم هیچکاک را استاد تعلیق و دلهره خواندهاند و از استادان مسلم سینما و داستانگویی. چرا؟ چون همه میگویند؟ تصمیم گرفتهام علاوه بر معرفی کتاب، با رویکردی متفاوت فیلمهایی را که دوست دارم بخوانم و بنویسم چطورمیتوانند در بازاریابی محتوایی کمکمان کنند. شروع این سفر با هیچکاک خواهد بود!
درسهای احتمالی هیچکاک برای بازاریابان محتوایی:
اطلاعات خود را مهندسی کنید!
همۀ اطلاعات خود را در یک همزن برقی نریزید و تحویل مخاطب ندهید! در این صورت او حتی اگر سمت شما هم بیاید، آنقدر گیج میشود که بدون اینکه چیزی دستگیرش شده باشد، شما را ترک خواهد کرد. هیچکاک اطلاعاتش را مهندسیشده در اختیار ما و شخصیتهای فیلمش میگذارد تا داستان تأثیر خودش را بگذارد. زمانی هست که ما میدانیم بمبی زیر میز دو نفر گذاشته شده و تا چند دقیقه دیگر منفجر میشود. در همین حال دو شخصیت داستان، دور میز نشستهاند و از هیچجا خبر ندارند. ما چه حالی هستیم؟ قلبمان به شدت میتپد و شاید هم سر شخصیتها فریاد میزنیم که چرا حواست نیست! این کاریست که مهندسی اطلاعات میکند. باید بدانیم که اجزای کلام و ساختار پیاممان را چطور بیاوریم.
همدلی ایجاد کنید!
ما چرا هنگام دزدیدن پول و فرار مارین (شخصیت زن فیلم روانی) نگران او میشویم؟ چرا زیر دوش حمام دلمان میخواهد کسی از راه برسد؟ چرا هر بار که نورمن بیتس از مادرش میگوید دلمان برایش میسوزد؟ ما با آنها همدلی میکنیم. هر چند بعضی کارهایشان را تأیید نکنیم. کاری کنید مخاطبینتان با شما همدلی کنند. بگذارید احساس کنند به شما نزدیکند. برای آنها راهنماهایی باشید که مشکلاتشان را برطرف میکنند.
ترس را بغل کنید!
در این باره به هیچکاک گوش ندهید! ترسی که روی مخاطبان تأثیر دارد، ترس از دست دادن است. در کتاب هر برند یک قصه است در این باره سخن گفته شده است. ناراحتی آدمها از ضرر کردن و ترسشان از فقدان چیزی، بیشتر از خوشحالیشان دربارۀ سود کردن است.
ترس هیچکاکی اما با هیجان و دلهره همراه است تا مخاطب را با داستان خود پیش ببرد. با این حال هیچکاک در این صحنههای پردلهره نیز مهندسی اطلاعات و ایجاد همدلی را فراموش نمیکند. او با نشاندادن صحنههای مقطع و تدوین سریع، هیجان فیلم را بالا میبرد و ما را همراهتر میکند. همان کاری که ما بازاریابان محتوایی میتوانیم با جملههای کوتاهتر و ساختارهای روانتر انجام دهیم. البته که به نوع موضوع هم بستگی دارد. سپس با دستی که به سوی ما دراز میشود و نگاهی که گویی کمک میخواهد، تمامِ همدلی ما را فرامیخواند. نوعی فراخوان به اقدام و برانگیختن همدلی مخاطب. کاری که ما در بازاریابی محتوایی در پایان پیامها از مشتریان خود میخواهیم.
تیزتر باشید!
خودتان را بشناسید. از ضعفها و قوتهایتان آگاهی داشته باشید. دقیقتر ببینید و بشنوید تا بتوانید شخصیتهایی جاندار خلق کنید. دردهایی را بنویسید که درکشان کردید. از مشکلاتی بگویید که بدانید چه سختی و مشقتهایی دارد. برای همراهکردن آدمها باید دریافتها و حساسیتهای قویتر نسبت به قبل داشته باشید. هیچکاک اینگونه ترسهایی را آفرید که تمام تاریخ سینما را لرزاند. فیلمهای بسیاری منتظرند تا بخوانیمشان. چشمبهراهشان نگذاریم!