پیروزی در بازی مغز؛ هفت خطای تفکر (بخش سوم)

گالان اوجا توخالی و پس‌گردن خورده کنار بویان‌میش نشست. «بویان میش مدتی صبر کرد و بعد گفت: چه شده گالان؟ جای نیش پشه را زیادی خارانده‌ای؟

– پشه به قلب آدم نیش نمی‌زند. این فقط آدم‌ها هستند که با حرف سوراخ می‌کنند، می‌سوزانند… می‌دانی؟… مردک از مجهول‌بودنِ خودش سوءاستفاده می‌کند؛ از اینکه هیچ‌کس نمی‌داند او چه در چنته دارد و چه کاری از دستش برمی‌آید. تا به حال اشتباهی نکرده؛ چون اقدامی نکرده و تا قدمی برنداری، خطر آن نیست که بدقدمی برداری. صدای او از توی تاریکی می‌آید… اما مردم… وای به حالت اگر مردم بخواهند اشتباهات تو را جمع بزنند و بر اساس آن، خوب و بدت را بسنجند. مردم باید اشتباهات تو را جمع کنند، از مجموع اعمالی که انجام داده‌ایی کم کنند و بعد ببینند چه چیز باقی می‌ماند. باقی‌مانده‌ها مهم است نه تعداد اشتباه‌ها… .»

(نادر ابراهیمی، آتش بدون دود، ۱۰۸)

یک بار دیگر برگردید و جمله‌ها را بخوانید. حالا به این فکر کنید شما هم در زندگی‌تان چنین تجربه‌ای داشته‌اید؟ در موقعیتی بوده‌اید که به خاطر اشتباهاتتان خودتان را به شدت سرزنش کرده باشید یا دیگران شما را تخطئه کرده باشند؟ پیش آمده در چنین وقت‌هایی مثل گالان اوجا در داستان آتش بدون دود رفتار کنید و به خودتان بگویید: «دیکتۀ بی‌غلط، دیکتۀ نانوشته است.» یا اینکه مثلاً منفعل شده‌اید و بعد از آن برای انجام اعمال بعدی دچار وسواس فکری شده‌اید؟

البته که می‌دانم تأکید این مثل، بیشتر بر عمل‌گرایی است؛ اما من می‌خواهم در این نوشتار از رویکردی دیگربه مثالی که از کتاب آتش بدون دود آورده‌ام، نگاه کنم.

گاهی ترس از اشتباه یا تکرار آن، ما را به ورطۀ زیاده‌روی‌ در فکرکردن می‌اندازد و نهایتاً از اقدام و عمل دور می‌کند. هر چه از عمل دور بمانیم؛ از یادگیری و پیشرفت دور مانده‌ایم. در این نوشتار می‌خواهم باقی خطاهای تفکری که در دو نوشتار قبلی درباره‌شان نوشتم، تکمیل کنم. متیو می هفت خطای تفکر را درکتاب پیروزی در بازی مغز (Winning the Brain Game: Fixing the 7 Fatal Flaws of Thinking) مطرح می‌کند: جهش (Leaping)، تثبیت (Fixation)، زیاده‌روی در فکرکردن (Overthinking)، به کم قانع‌شدن (Satisficing)، دست کم گرفتن (Downgrading)، اینجا تولید نشده (Not Invented Here)، خودسانسوری (Self-Censoring). خطای تفکر جهش را به تفصیل با کمک از دو کتاب پیروزی در بازی مغز (متیو می) و تفکر سریع و آهسته (دنیل کانمن) شرح دادم. به خطای تفکر تثبیت نیز در نوشتار قبلی پرداختم. در این نوشتار سعی می‌کنم باقی خطاها را ذکر کنم و راه‌حل‌هایی که متیو می برای هر کدام پیشنهاد می‌دهد، ارائه کنم.    

زیاده‌روی در فکر کردن

پیروزی در بازی مغز

همانطور که در ابتدا گفتم، گاهی ترس از اشتباه یا تکرار آن و اجتناب از عواقب بد اعمال قبلی، ما را به ورطۀ زیاده روی‌ در فکرکردن می‌اندازد و در نتیجۀ ما را از اقدام و عمل دور و دورتر می‌کند. وقتی دست به اقدام نزنیم، به ورطۀ انفعال می‌افتیم. زیاده روی در فکر کردن خطای تفکر سومی است که متیو می به آن اشاره می‌کند. در موقعیت‌هایی که ما دچار افراط در فکرکردن می‌شویم، معمولاً می‌خواهیم همۀ گزینه‌ها را بررسی کنیم یا دچار وسواس عجیبی در انتخاب‌هایمان می‌شویم، گاهی حتی بسیاری از ایده‌هایی که مطرح می‌شوند، خوب و جذاب به نظر می‌رسند. در چنین شرایطی چه باید کنیم؟ در کتاب هفت پرسش استراتژیک رابرت سایمونز مطلبی می‌خواندم که به نظرم آمد می‌تواند جواب این سؤال باشد. سایمونز می‌گوید: «تمرکز، بله‌گفتن به چیزهایی‌ است که واقعاً قرار است به آن‌ها بپردازید و نه‌گفتن به هزاران ایدۀ خوب دیگر!»

اصلاح خطای زیاده‌روی در فکرکردن

درمان افراط در فکرکردن به تعبیر متیو می «پروتوتستینگ» است؛ ترکیبی از نمونۀ نخستین و آزمایش. نمونۀ نخستین، یک الگوی ابتدایی از یک راه‌حل بالقوه است که می‌تواند در اشکال مختلف نمود یابد؛ از یک نمونۀ صرفاً مفهومی و انتزاعی مثل یک راهبرد گرفته تا یک نمونۀ کاملاً عینی و فیزیکی مانند یک محصول. آزمون نیز یک بازی هدفمند محسوب می‌شود. سریع امتحان کنید، شکست بخورید و دوباره از نو شروع کنید.   

به کم قانع‌شدن

پیروزی در بازی مغز

«همین که هست، خوب است» شما در هنگام تصمیم‌گیری از این جمله استفاده می‌کنید؟ کم یا زیاد؟ در مجموع ما به سراغ گزینه‌ای می‌رویم که پیشنهاد قابل‌قبولی به نظر برسد. به این معنا که ما را زودتر به مقصد احتمالی برساند. سپس توقف می‌کنیم و به دنبال راه‌های دیگری، از جمله بهترین راه می‌گردیم تا مسئله را حل کنیم. همین‌جاست که انواع و اقسام دلایل را می‌آوریم مبنی بر اینکه راه‌حل بهینه دشوار است؛ ارزش تلاش‌کردن ندارد یا اصلاً غیرضروری است و می‌رسیم به همان جملۀ ابتدایی:

«همین که هست، خوب است.»

هربرت سایمون برندۀ نوبل اقتصاد در کتاب مدل‌های انسانی در سال ۱۹۵۶، این مدل را شرح داد و موقعیت نهایی‌ای را که شرح دادم، «عقلانیت محدود» نامید. 

عامل دیگر گرایش ما برای به کم قانع‌شدن این است که به طرز حیرت‌انگیزی استرس را کاهش می‌دهد، البته اگر در شرایط مناسبی اجرا شود. رمز آن در تعادل و زمان‌بندی است. 

اصلاح خطای به‌کم قانع شدن

ترکیب: می‌خواهم این مورد را با مثالی که متیو می در کتاب آورده است شرح دهم تا روشن‌تر شود. پیرز هندلینگ در سال ۱۹۹۴ مسئول جشنوارۀ تورنتو شد. در آن زمان این جشنواره، به هیچ عنوان اعتبار کنونی را نداشت و به گرد پای جشنوارۀ کن هم نمی‌رسید. تنها بر فیلم‌های بومی تمرکز داشت. از نظر هندلینگ تغییر رویکرد و حرکت به جلو لازم بود. او به آنچه هست، راضی نبود؛ اما تغییر رویکرد به رویکرد کن یک آشتی غیرقابل‌قبول بود. جداکردن صنعت قدرتمند تورنتو و تماشاچیان از یکدیگر. او دریافت که نمی توان تنش بین انحصارگرایی و فراگیربودن را به‌راحتی با آمیختن دو نیروی مخالف حل کرد. 

سلبریتی‌ها به دنبال تبلیغ فیلم‌هایشان هستند، سینماروها در پی برقراری ارتباط با ستاره‌های سینما، رسانه‌های جدید به دنبال خبر، استودیوهای فیلم‌سازی به دنبال موفقیت درگیشه و بازاریاب‌های رویدادی خواستار حضور گستردۀ تماشاچیان. هندلینگ محتویات دستور و قاعدۀ کن را بررسی کرد و فهمید که جاذبۀ واقعی برای کارمندان صنعت، تبلیغات گستردۀ رسانه‌ای حول جایزه‌ای بزرگ و معتبر است: نخل طلا! او متوجه شد که به دست‌آوردن جایزه نشانۀ موفقیت در گیشه به سلیقۀ تماشاگران مربوط است، نه برتری صنعت. این «لحظۀ آهان» هندلینگ بود!

جایزۀ انتخاب مردمی که از دستور کار جشنواره تورنتو حذف شده بود، دوباره راه‌اندازی شد. این یک ترکیب درخشان بود. ترکیب بهترین پیشنهاد کن، باتوجه به خواستۀ صنعت و تبلیغات با بهترین  ویژگی تورنتو یعنی تماشاچیان. 

دست‌کم گرفتن 

پیروزی در بازی مغز

هنری فورد می‌گوید: «اگر شما فکر می‌کنید که می‌توانید یا فکر می‌کنید که نمی‌توانید، در هر دو حالت حق با شماست.» او در این خط دست‌کم گرفتن را شرح داده است. دست‌کم گرفتن بسیار شبیه «به کم قانع شدن» است؛ اما بیشتر یک بازبینی پایین‌رونده یا عقب‌رونده از هدف مشخص است. اگر دست‌کم گرفتن‌ها را ادامه دهیم، اغلب به کلی تسلیم شرایط می‌شویم و کاری را انجام نمی‌دهیم. 

اصلاح دست‌کم گرفتن 

نیرو افزایی و شروع تازه: به این معنا که سعی کنیم منابعی جایگزین برای تفکر خود بیابیم. این منابع جدید، به تجدید حیات و جوانه‌زدن دوبارۀ نورون‌های خلاقیت کمک می‌کند و ممکن آنچه غیرممکن به نظر می‌رسد، ممکن شود. 

اینجا تولید نشده

پیروزی در بازی مغز

این خطای تفکر، بیش از همه توجه من را به خود جلب کرد. به تجربه این خطا را بارها دیده‌ام و چه بسا گریبانگیر خودم هم شده است.  

«اینجا تولید نشده» خطایی است که ما خودآگاه و گاه حتی ناخودآگاه ایده‌ها و کارهای دیگران را به خاطر اینکه در تیم خودمان تولید نشده، قضاوت و رد می‌کنیم. گاهی حتی به این تعصب آگاهی دقیقی نداریم و فقط احساس می کنیم یک جای کار درست نیست و طرح پیشنهادی به کاملی چیزی که خودمان پیشنهاد دادیم نیست. اسم این حس را هم شهود یا تجربه می‌گذاریم. 

اصلاح خطای اینجا تولید نشده

باافتخار در جای دیگری پیدا شد: اگر استیو جابز به بیماری «اینجا تولید نشده» مبتلا بود، هیچ‌گاه به درخواست‌های «جف راسکین» و «بیل اتکینسون» و مهندسان اپل ، برای بازدید از مرکز تحقیقات «پالتو آلتو زیراکس» در سال ۱۹۷۹ فکر هم نمی‌کرد. او هرگز از طراح رابط کاربری زیراکس در قسمت‌های مختلف کمک نمی‌خواست و در نهایت او را استخدام نمی‌کرد و تغییرات بزرگ در حوزۀ ماوس و … را رقم نمی‌خورد و تمام این تلاش‌ها، با همکاری یکدیگر منجر به تولید «مکینتاش» نمی‌شد. 

خودسانسوری

پیروزی در بازی مغز

متیو می معتقد است خودسانسوری کشنده‌ترین اشتباه است؛ زیرا هر نوع رکود ارادی تخیل، رفتاری از روی بی‌توجهی است که در بلندمدت سبب کشتن نوآوری و کنجکاوی طبیعی است. خودسانسوری ریشه در ترس شخصی دارد که نه تنها می‌تواند همۀ غرایز را ساکت کند؛ بلکه می‌تواند قدرت اندیشیدن را از ما بگیرد. 

اصلاح خود سانسوری  

فاصله‌گرفتن از خود (ذهن‌آگاهی): متیو می این اصلاح را نوعی توجه به تغییرات لحظه به لحظه به پیرامون اما به نوعی بی‌طرفانه می‌داند. او این اصلاح را این‌گونه شرح می‌دهد که تجربۀ فاصله گرفتن از خود، بی‌شباهت به احساسی در هنگام مسافرت به یک مکان دور و ناآشنا به شما دست می‌دهد، نیست. از نظر بازدیدکنندگان ما ناظران کنونی هستیم. به طور طبیعی ذهن‌آگاه، کاملاً حاضر و در حال توجه به جزئیاتی که افراد محلی اصلاً به آن‌ها توجه نمی‌کنند. ما بیشتر خارجی هستیم. خودمان را می‌بینیم که ناشیانه و کورکورانه آیین‌های محلی را انجام می‌دهیم و به جای اینکه به خاطر نادانی‌مان دچار استرس شویم، در دل به کارهای احمقانۀ خودمان می‌خندیم. در تمام این مدت، کاملاً آگاه و هوشیار نسبت به هرچه اطرافمان رخ می‌دهد، باقی می‌مانیم. ما در داخل آن هستیم؛ اما جزئی از آن نیستیم؛ پس می‌توانیم خودمان را به شیوه‌ای گسسته‌تر منطقی‌تر و بی‌طرفانه‌تر ببینیم.

اگر دوست دارید مثال‌های بیشتری دربارۀ هرکدام از این خطاها بخوانید، حتماً به خود کتاب مراجعه کنید یا به دو نوشتار قبلی خطای تفکر جهش و خطای تفکر تثبیت هم سر بزنید تا هفت خطای تفکر را به طور کامل بخوانید.

پیروزی در بازی مغز

در جدول زیر می‌توانید با یک نگاه، خطاهای تفکر و راه‌های اصلاح آن را از نگاه متیو می در کتاب پیروزی در بازی مغز ببینید.

پیروزی در بازی مغز

منابع:

 می، متیو (۱۳۹۹)، پیروزی در بازی مغز: اصلاح هفت اشتباه مرگبار تفکر، ترجمۀ ابوذر گل‌ورز، تهران: انتشارات هورمزد.

ابراهیمی، نادر (۱۳۹۹)، آتش بدون دود، تهران: انتشارات روزبهان.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *