ماهی را از آب نگیرید؛ خطاهای تفکر از نگاه متیو می (بخش دوم)

مرا گفتند جمعی مهربانان

چو دیدندم ز غم در اضطرابی 

که خوش می‌باش کز دوران گیتی 

عمارت بازیابد هر خرابی

کشیدم از جگر آهی و گفتم

بدان صاحبدلان نیکو جوابی: 

چه سود آنگه که ماهی مرده باشد

که باز آید به جوی رفته آبی

چند ماهی مرده در زندگی‌تان دارید؟ قبل و بعد از ابن یمین فریومدی (قرن هشتم ه.ق) بارها این داستان تکرار شده است. فردی مضطرب میان جمع، بی‌قراری می‌کند. دوستان مهربانش او را به خوش‌باشی دعوت می‌کنند و معتقدند گذر زمان و روزگار باعث آبادانی خرابی‌ها می‌شود؛ اما فرد مضطرب می‌داند که ماهیِ آروزی او مرده است. بعضی فرصت‌ها ممکن است برای همیشه از دست بروند. چه می‌شود که ما فرصت‌ها را فراموش می‌کنیم؟ گاهی مغز خودمان، متهم ردیف اول است. چطور؟ 

آن را به حال خودش رها کرده‌ایم!

مغز ما ماشین‌های الگوسازی شگفت‌انگیزی هستند که الگوهای تحول‌یافته از تجربه‌ها و عادت‌های زندگی ما را می‌شناسند و بر مبنای آن رفتار می‌کنند. پیروی از این عادت‌ها ما را در طول روز کارآمدتر می‌کند. مشکل این‌جاست که اگر مغز به حال خودش رها شود، روی الگوهای خود قفل می‌شود و فرار از جاذبۀ اطلاعات تثبیت‌شده در حافظه و دیدن مسائل از زاویۀ دیگر، سخت می‌شود. گاهی به‌خاطر پافشاری مغزمان بر این الگوها، ماهی آرزوهایمان می‌میرد و گاهی از فکر زیاد به مسئله، زمان را از دست می‌دهیم و دیگر جاری شدن رود، کمکی به ماهی مردۀ آرزوهایمان نمی‌کند.

خطای تفکر اول، جهش (Leaping) و خطای تفکر دوم، تثبیت (Fixation) هستند. در نوشتار قبلی دربارۀ کتاب پیروزی در بازی مغز (Winning the Brain Game: Fixing the 7 Fatal Flaws of Thinking) نوشتم. متیو می، نویسندۀ کتاب هفت اشتباه مرگبار تفکر را ذکر می‌کند: جهش (Leaping)، تثبیت (Fixation)، زیاده‌روی در فکرکردن (Overthinking)، به کم قانع‌شدن (Satisficing)، دست کم گرفتن (Downgrading)، اینجا تولید نشده (Not Invented Here)، خودسانسوری (Self-Censoring). خطای تفکر جهش را به تفصیل با کمک از دو کتاب پیروزی در بازی مغز (متیو می) و تفکر سریع و آهسته (دنیل کانمن) شرح کردم. در این نوشتار می‌خواهم از خطای فکری تثبیت بگویم.

خطای فکری تثبیت چیست؟    

اصطلاحی کلی برای انعطاف‌ناپذیری ذهنی و تفکر خطی سبک‌های تفکر، ضعف‌ها، طرح‌واره‌ها، سوگیری‌های و الگوهای همیشه سودمند ماست که از یک سو گذران زندگی را برای ما آسان‌تر می‌کند و از سوی دیگر، انعطاف‌پذیری و تغییر را دشوارتر می‌کند. تثبیت باعث اصرار بر یک الگو و وسواس فکری‌عملی می‌شود.

تقریباً ربع قرن پیش «کریس آرجیریس» از دانشگاه هاروارد، برای بیان شخصی هر فرد در دیدن دنیا، اصطلاح «مدل‌های ذهنی» (Mental Models) را ابداع کرد. او معتقد بود بسیاری از مدل‌های ذهنی ما اشتباه هستند؛ زیرا آنچه رفتار ما را هدایت می‌کند، بیشتر با یکی از این چهار هدف مرتبطند: کنترل داشتن؛ مبالغه در مورد پیروزی و بی‌اهمیت‌نشان‌دادن شکست؛ سرکوب احساسات منفی؛ منطقی‌بودن تا جای ممکن. در واقع انسان‌ها برای پرهیز از تهدید و شرمساری این‌گونه عمل می‌کنند. آرجیریس ادعا کرد مدل ذهنی به شکل الگویی تکراری رفتار می‌کند. یک بار تجربه‌ای داریم و دفعات بعد به محض قرارگرفتن در وضعیتی، خودکار از الگوهای تکراری قبلی استفاده می‌کنیم. بعضی مواقع درست رفتار کرده‌ایم و گاهی این الگوها باعث تصمیمات و رفتار اشتباه می‌شوند. البته در نظر داشته باشیم این الگوها در بسیاری موارد کارشان را درست انجام می‌دهند؛ اما مشکل از جایی شروع می‌شود که ذهنمان روی این الگوها قفل می‌کند و در شرایط لازم نمی‌تواند از خود انعطاف نشان دهد.   

چطور دچار خطای تثبیت نشویم؟ 

ما برای اصلاح این خطا، به ارتباطات نورونی جدیدی در مغزمان نیاز داریم. این ارتباطات نورونی با چرخش و انعطاف در تفکرمان حاصل می‌شود. متیو می این روش را وارونگی (Inversion) می‌نامد. چرخش در تفکر، سیم‌کشی مغز به‌طور مؤثری بازسازی می‌شود. نام این توانایی ذهنی را «نوروپلاستیسیتی» گذاشته‌اند. مثلاً برای کسانی که دچار وسواس فکری‌عملی هستند، مراحل زیر را توصیه می‌کنند که به نوعی همان چرخش در تفکر است: برچسب‌زنی مجدد؛ بازچارچوب‌دهی؛ تمرکز دوباره؛ ارزش‌گذاری مجدد.

برای استفاده از روش وارونگی، باید دنیای متضادها را مجسم کنیم. مثلاً اگر سیرک در ذهن شما حتما دلقک و بندباز و… دارد، این بار سیرک را بدون دلقک تصور کنید و ببنید در ذهنتان تجربۀ یک سیرک بدون دلقک چطور نقش می‌بندد یا اینکه مثلاً ما می‌دانیم باران از آسمان به زمین می‌بارد، حالا تصور کنید اگر باران از زمین به آسمان ببارد چه تجربه‌ای خواهید داشت. مجموعه‌ای از این تمرین ها با استفاده از تکنیک تضاد و وارونگی حین حل مسئله باعث می‌شود کمتر دچار خطای تثبیت شویم. 

با در نظرگرفتن قطب انتهایی یا افراطی‌ترین دید متضاد با روش فعلی یا سنتی تفکر می‌توانیم به سادگی مسیرهای جدیدی بسازیم که ارزش کاوش خلاقانه داشته باشد. 

ماهی آرزوهایمان که مرده باشد، تفاوتی نمی‌کند چقدر رود و جریان تفکرمان زنده و پر آب است.  خطاهای فکری بعدی را در ادامه بخوانید.

منبع: 

می، متیو (۱۳۹۹)، پیروزی در بازی مغز: اصلاح هفت اشتباه مرگبار تفکر، ترجمۀ ابوذر گل‌ورز، تهران: انتشارات هورمزد.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *