پیروزی در بازی مغز: اصلاح هفت اشتباه مرگبار تفکر (بخش اول)

«آنچه مشکل به نظر می‌رسد، مشکل نیست.»

«آنچه راه‌حل به نظر می‌رسد، راه‌حل نیست.»

«آنچه غیرممکن به نظر می‌رسد، غیرممکن نیست.»

کتاب پیروزی در بازی مغز: اصلاح هفت اشتباه مرگبار تفکر (Winning the Brain Game: Fixing the 7 Fatal Flaws of Thinking) با این مانترا شروع می‌شود و از ما می‌خواهد آن را همواره در ذهن داشته باشیم. شاید این مانترا خلاصه‌ای باشد از تمام چیزهایی که متیو می در قالب هفت اشتباه مرگبار تفکر ذکر می‌کند. او هفت تلۀ فکری کلیدی را بررسی می‌کند و برای هر کدام، راه‌حل‌هایی نیز ارائه می‌دهد. در این مطلب، با این تله‌های فکری و راه‌حل‌های مبارزه با آن آشنا خواهید شد. این هفت تله به‌طورخلاصه عبارتند از: جهش (Leaping)، تثبیت (Fixation)، زیاده‌روی در فکرکردن (Overthinking)، به کم قانع‌شدن (Satisficing)، دست کم گرفتن (Downgrading)، اینجا تولید نشده (Not Invented Here)، خودسانسوری (Self-Censoring).

در جدول زیر می‌توانید با یک نگاه، این اشتباهات و راه‌حل‌‌ها را ببینید. 

اشتباه اصلاح
جهش بارش چارچوبی
تثبیت وارونگی
زیاده‌روی در فکرکردن آزمون نمونۀ اولیه
به کم قانع شدن ترکیب
دست کم گرفتن نیروافزایی
اینجا تولید نشده با افتخار در جایی دیگر پیدا شد
خود سانسوری فاصله‌گرفتن از خود

۱. جهش

ما وسواس راه‌حل داریم و در اولین لحظه‌ای که دری به رویمان باز می‌شود، آن را راه‌حل می‌انگاریم. «جهش فوری و غریزی به راه‌حل»، به سبک «بازتاب پرش زانو» (Knee jerk)، تقریباً هیچ‌گاه به راه‌حلی هوشمندانه برای گشودن یک مشکل پیچیده و ناآشنا ختم نمی‌شود؛ زیرا زمان کافی برای فهم مشکل و چارچوب‌دهی آن در نظر گرفته نشده است. به عبارتی تا زمانی که مسئله به درستی تعریف نشده و چارچوب‌ نگرفته، جهش به راه‌حل ما را به خطا می‌اندازد.

تفکر سریع و آهسته

روانشناسان، نام‌های گوناگونی به جهش داده‌اند؛ از اصطلاح پیچیده‌تر «شناخت سریع» (Rapid cognition) تا عبارت عامیانه‌تر «پرش به نتیجه» (Jumping to conclusion). آن‌ها تفکر را به دو مدار اصلی تقسیم می‌کنند. دنیل کانمن در کتاب تفکر سریع و آهسته، این دو مدار را تفکر سریع و تفکر آهسته تعریف می‌کند. ممکن است نام این دو مدار را با کلمات دیگری نیز شنیده باشید مثل تفکر هشیار و ناهشیار؛ حافظۀ کاری و نهفته؛ تفکر همگرا و ناهمگرا؛ اما متیو می از عبارات ساده‌تر کانمن (سریع و آهسته) استفاده می‌کند. 

تفکر سریع مجری تفکر تند، خودکار، واکنشی، ناهشیار و غریزی است که ما برای حل مسائل روزمره از آن استفاده می‌کنیم؛ مثل 

رانندگی در جادۀ خلوت؛

فهم جمله‌های ساده؛

جواب‌دادن به «۲*۲»؛

تشخیص دشمنی در صدای یک فرد؛

خواندن واژه‌های بر تابلوهای تبلیغاتی.

تفکر آهسته مداری است که تفکر سخت، پرزحمت، هشیار و منطقی را انجام می‌دهد. این تفکر را برای حل مسائل و مشکلات پیچیده‌تر به کار می‌بریم؛ مثل

پارک‌کردن ماشین در فضایی تنگ؛

جستجوی زنی با موهای سفید؛

تمرکز برای شنیدن صدای فرد خاصی در اتاق؛

قدم‌زدن با سرعتی بیش از معمول؛

بررسی اعتبار یک استدلال منطقی پیچیده. 

بیایید با مثالی تفصیلی‌تر این دو نوع تفکر را بررسی کنیم. زمانی‌که من توپی را به سمت شما پرتاب می‌کنم، برای گرفتن آن لازم نیست تفکر عمیقی داشته باشید. «تفکر سریع» که بر مبنای اکتشافات یا الگوها عمل می‌کند. جواب خودکار، شما را برای قرارگرفتن سریع دست‌هایتان زیر توپ هدایت می‌کند؛ اما اگر اولین باری باشد که کسی به سمت شما توپ پرتاب می‌کند، «تفکر آهسته» ماجرا را مدیریت می‌کند و ممکن است شما نتوانید توپ را بگیرید. در واقع شما باید اول فکر کنید و سپس آگاهانه توپ را بگیرید. تا زمانی که یاد بگیرید و ذهن شما الگویی از این روند بسازد و پس از آن، «تفکر سریع» برای ادامۀ بازی، فعال می‌شود. 

تفکر سریع جایی است که تخصص، مهارت و اطمینان وجود دارد؛ جایی که حس ششم و شهود ما عمل می‌کند. همان جایی تقریباً همۀ اشتباهات شکل می‌گیرد و جهش اتفاق می‌افتد. کانمن می‌گوید در زمان محدودیت اطلاعات، مدار تفکر سریع ما، دستگاهی برای جهش به نتیجه است.

تفکر آهسته مداری است که به ما اجازه می‌دهد، روز خود را با آسودگی و کارایی بالا سپری کنیم. به‌خصوص در مواقع رویایی با مشکلات، بهترین راه را انتخاب کنیم.  

چطور در تلۀ «جهش» اسیر نشویم؟

پیروزی در بازی مغز

بدیهی است چه فاجعه‌ای رخ می‌دهد اگر مسائلی که باید با تفکر آهسته در مورد آن‌ها تصمیم بگیریم، در مدار تفکر سریع بیفتد. صد البته برعکس آن نیز صادق است. متیو می در کتاب پیروزی در بازی مغز می‌گوید که ما در تلاش برای قطع تکانۀ جهش پیروز نخواهیم بود و حتی نباید برای پیروزی تلاش کنیم. اگر به جای آن غریزه‌مان را هدایت کنیم و مسیرش را تغییر بدهیم تا به جای جواب، پرسش‌های بیشتری تولید کند، پیشرفت بیشتری به دست می‌آوریم. این اقدام عملی مشابه بارش فکری است.

متیو می این فرآیند را چارچوب بارشی (Framestorming) می‌نامد. ترکیبی از چارچوب‌دهی و بارش فکری. در این فرآیند به تولید پرسش به جای جواب فکر می‌کنیم. 

بارش چارچوبی، چطور و چگونه؟ 

۱. مسئله را تعریف کنید

مسئله و پرسش اصلی را پیدا و تعریف کنید. نقل قولی از اینشتین وجود دارد که می‌گوید اگر فقط یک ساعت برای حل مسئله‌ای که زندگی‌اش به آن وابسته است، وقت داشت؛ ۵۵ دقیقۀ اول را صرف تصمیم‌گیری برای انتخاب پرسش مناسب می‌کرد. زیرا هنگامی که سؤال مناسب را بداند، در کمتر از پنج دقیقه می‌تواند مسئله حل کند. حول سه محور سؤالات خود را تنظیم کنید: 

چرا؟

چه می‌شود اگر؟

چگونه؟

۲. سؤال بپرسید

در این مرحله، تا آنجا که می‌توانید جستجوگر باشید و بر تولید پرسش‌ها تمرکز کنید. پرسش‌های «چرا؟»، «چه می‌شود اگر؟» و «چگونه؟» بسازید. دقت کنید که هیچ‌یک از آن‌ها راه‌حل نیستند، بلکه محرک‌هایی هستند که برخی از آن‌ها ممکن است جرقۀ راه‌حلی را بزنند. در این مرحله، کمیت اهمیت دارد.

۳. دو پرسش بهتر را انتخاب کنید

حالا از میان فهرست متنوع خود جستجو کنید، کدام‌ها برایتان الهام‌آور هستند یا جرقه‌ای را روشن می‌کنند. دو مورد از آن‌ها را انتخاب کنید. اکنون می‌توانید بر جواب این پرسش‌ها تمرکز کنید. 

از اولین اشتباه در تفکر با کمک از دو کتاب پیروزی در بازی مغز (متیو می) و تفکر سریع و آهسته (دنیل کانمن) نوشتم. شرح شش اشتباه بعدی را در مطالب بعدی بخوانید. اگر این موضوع برایتان جذاب بود، مطلب چطور ضررها سبب سود بیشتر می‌شوند؟ را از دست ندهید. دراین مطلب با کمک از کتاب بله گرفتن: ۵۰ شیوۀ علمی متقاعدسازی و نفوذ بردیگران یکی دیگر از مسائل شناختی را شرح داده‌ام.

منابع: 

می، متیو (۱۳۹۹)، پیروزی در بازی مغز: اصلاح هفت اشتباه مرگبار تفکر، ترجمۀ ابوذر گل‌ورز، تهران: انتشارات هورمزد.

کانمن، دنیل (۱۳۹۸)، تفکر سریع و آهسته، ترجمۀ نغمه رضوی، تهران: انتشارات هورمزد.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *